May 292023
 

 <دهشت >

من خوابیده ام
وَ زنی که همیشه از او می ترسیدم برایم لالایی می خواند.

*****

<خاکسپاری>

عالیجناب!
رسیدی
نقابت را بر نمی داری؟

*****

<ماهیگیری>

گستره ی دریا بیتاب و جان و روان، ماهی
نشسته ایم تور می بافیم.


<به اشتباه آمدگان>

چون ناخواسته این کوبه کوبیدند
آذرخش شدند بر ترفندهای ما و در زورق شب گریختند.


<ناشناس>

دیدمش، خلق بر او تف می کردند
پس بر او نماز گزاردم.

****.

<پدران>

نان، تلخ و فرزندان به دندانِ اکراه، گِلِه در نگاه
آه اگر آن پیران نافرزانه گندمها را می بیختند.


آتلانتا ۱-۲-۲۰۱۸

 Leave a Reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

%d bloggers like this: