Jun 232013
 

فصل نهم که سر آمد

از اندرون  پروار شدیم

ما را راندند

و ما سودا زده

به شگفتی ها چشم گشودیم

سوگند خوردیم

که عشق را پاس بداریم

و خواهر ناتنی اش

نفرت را

با باغهای همیشه سرسبزش

که رندانه چندان بر سفره مان پُر خورد

که دلدادگان زردروی در بستر

پزشکان انگشت به دهان

و ما تهی دست

به بوته های سوخته ی اندرون باز گشتیم

و بر ریشه ها

به افطار نشستیم.

آتلانتا June 2013

 Posted by at 7:18 PM