<به جانباختگان شوریده ی جنبش دی ۹۶>
.
برکه های غله را به قحطی اقیانوس بخشیدیم
و لطافت سپیده را به غروبی
که آخرین بازتاب را
بر تکْ برگ بلندترین شاخه می سایید
چون صدفهای باز و بسته و پوکِ پند و خاطره و بند را شکستیم
ناله ای بگوش نرسید
و هرچند کف اقیانوس لیز و تاریک بود، سبکبار
در جهانِ آبها غوطه می خوردیم
با دستی، ماهیان مرده را از ژرفایی خاموش بر سطح می راندیم
و با دست دگر،
از برق مردمکهای ماهیان بیتاب،
فانوس دریا را برافروختیم
گویی که یافته بودیم
و چنان سر از پا نمی شناختیم
که هوای روییدن سبزه از سلولهایمان
دود شد
و کوزه گر با گِلِ کوزه یکی.
گوپ. . . گوپ . . .
تلاشی صخره های سخت،
صدای شکستن مرزهای دید و بود را شنیدیم
و با جان و دل
در سیاله ی بودن جاری شدیم.
آتلانتا، ژانویه ۲۰۱۸