تـــازه‌ها

چکیده

یک روز برفی بلند

از اینجا که گرمی خونِ ملتهبِ زمین با سردی برفهای آسمان همیشه در کشاکش است، چهار رود به چهار سوی جهان روان می شوند، اینجا باغ عدن است. و خانه ی ما درست در نقطه ی تلاقی قطرهای باغ بنا شده و بر پایه ای سست، صد پله بالاتر از کوچه، جا خوش کرده است. […]

رمه در سنگلاخ

تورمِ زایش بزیر پوست خاکو بیقراری دانهکه خواب را از باغ می رباید! در باغچه غوغای گلهای چند روزه بهار آمده ست وُمن اینبار به شبدری چهار پر دل نمی بندم!اینبار من در  کلاله ی خیسِ شب بویی به هنگامی که از نیش زنبوری به خود می پیچدپی بهار میگردم.چه فایده‌ی بهاری که در باغش مدامبوف کوری می خواندچه […]

سفر پنجاه و هفت

چون لحظه ی دیدار تابش خورشید چندان گستاخ در چشممان که بجز آفتاب نمی دیدیم. . رو بسوی  دره های سرسبزِ                  روانه شدیم! . سپیده هنوز گیر در گلوگاه شب چشم بهت بر هم زدیم         ساربان، کفن درانده گنجینه ی غنیمت در پالان                                     از غلاف زنگ، شمشیر […]

رو به جنوب

سالت که کهن گرددچون آفتابگردانی در مه، به سوی هر سایه سر می چرخانی وُطبلِ سلام می نوازیپر از قصه می شوی، تکرار غصه ها!      روز، افسوسِ کشتزارِ برباد رفته                                                          شب غوغای کابوس وُکودک خواب ناسازگار و بی آرام! سالت که کهن گردددست و دلت همیشه لرزانبر تاقچه ی انزوا  آینه های شکسته می چینی! پیش از […]

دار بر پا و رود در گذر است

تنها مانده ای بزیر باران                     خانه های شهر را تک به تک کوبه می کوبد هراسان وقت تنگ است! پنجره بر قاب خود بسته می ماند!           . . رهروان  از سفری سخت  به خط افق رسیده، برگشته فاتحان در جوش  و خروش! عید لذیذشان، عید قربان است دار هر دم آونگ، تبر می کوبد! چاره […]

بیکران ها

سیاله ی سرگردان نگاهت در پی تلاقی مهر اخطاری است و حکایت ناگفته هایت چون پیام مرغی مجهول که تنها به گوش جفتش آشنا آید بر حفره های دیوار سنگی، خانه ای می یابد       ورنه نی و نی زن بسوزاند! . . همینجا در میان همین بزم بایست بگذار ردای فاخرشان بر […]

بخش‌های دیگر

بررسی

برگردان: مرضیه شاه بزاز

  • سقوطِ ایکاروس 

    بنا بر اساطیر یونان، ایکاروس با پدرش دئادالس در جزیره ای زندانی بودند، پدرِ صنعتگرش […]

  • کوه نیاکان

    از سرازیری نیمه راه کوه رودخانه ای سر بر می آرد پدرم آنرا به من […]

  • پلیس مرزی La Migra

    سروده ی Pat Maro ترجمه از مرضیه شاه بزاز بیا لامیگرا بازی کنیم من می […]

  • کودک نمرده است
    کودک نمرده است

    گردآوری و بازگردان: مرضیه شاه بزاز اینگرید یونکر، Ingrid Jonker، شاعرافریقای جنوبیِ معاصر دوره ی […]

داستان

  • مادیانِ شب

     صدای له شدن برگهای خشک بزیر قدمهایی سبک و شتابان از پنجره ی باز به […]

  • یوزپلنگ

    می گویند اگر حتی یک رژیم کمونیستی یا مسیحی سر کار بیاید، هنوز صدای اذانِ […]

  • یک روز برفی بلند

    از اینجا که گرمی خونِ ملتهبِ زمین با سردی برفهای آسمان همیشه در کشاکش است، […]

  • مردابِ بیتابی

      برهنه، شکمش را روی بالشِ سنت جِنِو گذاشته و دانه دانه انگور به دهن […]

  • گذارِ بلوغ

    :خیر، آدم بشو نیست که نیست، پدر باز داد و فریاد می کرد و عمو […]

شعر

  • رمه در سنگلاخ

    تورمِ زایش بزیر پوست خاکو بیقراری دانهکه خواب را از باغ می رباید! در باغچه […]

  • سفر پنجاه و هفت

    چون لحظه ی دیدار تابش خورشید چندان گستاخ در چشممان که بجز آفتاب نمی دیدیم. […]

  • رو به جنوب

    سالت که کهن گرددچون آفتابگردانی در مه، به سوی هر سایه سر می چرخانی وُطبلِ […]

  • دار بر پا و رود در گذر است

    تنها مانده ای بزیر باران                     خانه های شهر را تک به تک کوبه می کوبد […]

  • بیکران ها

    سیاله ی سرگردان نگاهت در پی تلاقی مهر اخطاری است و حکایت ناگفته هایت چون […]