Jan 152010
بـــالنــده
از خاک پوک و عشق های کِدِر
تلاش های پوسیدهی بقا
بی بشارت پاییز
خشکیده بر خاک فرو می ریزم
با غنچه های عقیم ناشکفته
برای گریزی از اینهمه
و هماغوشی های شرم آور
با باد و خاک و پرندهی این جنگل کَپَک زده
در پوستهی نرم حلزونی
در حجم تاریک و مرطوب پناهگاهم
در تکامل
متمرکزین وزن فشرده می شوم
با نطفهی آفرینش در نهانی ترین بطن من
نُه قرن که بگذرد
از آتشفشان ستاره بچه های من
تک ستارهیی جرقهیی می شود
و بر لبان تو می نشیند
تا بوسهات دوباره
تداومی باشد بالنده
بر تاریخی که من از آن گریختم
مرضیه شاهبزاز
آتلانتا، آوریل ۲۰۰۸