Dec 072023
در مشت می فشارم و
اندوهت را
می پراکنم در بادی
رو به کوهِ سیاه
آنجا که
ذره ذره
انبار خاطره را
موشهای کور می جُوَند.
.
خبرها خفته در بی خبری اینجا
دز همچنان روان و بلم و بلم رانش هنوز
بدور خود می چرخند
ماه نیز
همچنان سرد و بی اعتنا.
.
وَ سنگ میان دیوار و
تو چون سنگ بر سنگ
دیوارها
بی روزن
بی هوش و گوش
حتی عقربه ها به دیدار هم نمی آیند
جهان سنگ است و
چون چشمه در سنگ،
حسرتِ جاودان در تو می جوشد
دو ساقِ سبک بر دامن پرلرزِ ابر
پران و دوان، زنده و زیبا.
.
.
مگر آتش را دزدیده بودی که اینچنین؟
.
.
ای یاد ای یاد ای یاد
ببار
بشکن
نه . . . .
تنها انفجاری
مگر کوه را بلرزاند.
.
.
درسراسرِ حجمِ جمجمه ام
دو مردمک سیاه
جاودانه به دیوار زل زده اند.
آتلانتا، ژوئن ۲۰۲۰