Dec 012017
انگشتانِ چیره ی آتش بر آرشه ی آب
آب، بیتاب
سواران،
خون ماهیان در رگ،
در امتداد رود
لگام اسب ناگهان چرخاندند
رو به برجهای فرو ریخته
سپر و نیزه بر خاک و خاک در موریانه
رو به ریشه های خیال، بی برگ و بی سایه
آنگاه
باد در خنده
و دشتهای بی انتهای فاصله
آتش، غریقِ خاکستر
رود سویی،
غبارِ بی خاک سویی.
آتلانتا، جولای ۲۰۱۷
divapress.com