Apr 082013
زآن پیش تر، شبانه
گودال ماه
دزدانه رخ در برکه می نمود
تا جرعه ای
به تبرک بنوشد از زمین
بر بام شدند
هوار کشیدند
ماه . . . ماه . . .
در کهکشانی از یاد رفته،
ستاره ای گریست
ماه به نیرنگ غلتی زد
تازیانه بر کمرگاه زمین برکشید از گیسو
زمین پاره پاره در خشم
-که کِهتری بالانشین شده بود
و بر مدار زمین دیگر نمی گردید
-که علف وهم
اندک اندک جنگلی گندناک و درهم
گیسوی ماه بر ریشه ی گندمزار به وسوسه می لغزید
در پریشانی شب
شگفتا
تازیانه و دار، خوش خط و خال
و زمین
فرزندانش بر پشت،
رانده از برزخ کهکشان
به قلعه ی نفرین شده ی شب غمگنانه فرود آمد
هنگامیکه بر بام شدند
و هوار کشیدند ماه! . . . ماه!
مارس ۲۰۱۳، آتلانتا