Jan 152010
دلدادگی
دلدادگی، آه
به هر جا که میروم
برق چشمان توست
که میفروزد به صد چهلچراغ
تاریکخانه ی هر دالان دل افسرده را
آه، دلدادگی
تنم در خواهشی وحشی و داغ میسوزد
در فریبی
امروز دلمرده
صد در را کوبیدم
به هزار آونگ شاد آویختم
نوشیدم
مست گشتم
در خانه ی دیوی رقصیدم، رقصی دیوانه
اما دل سرکش
بغض میکرد، میترکید در آوازم
آه دلدادگی
صدایم کن، صدایم کن
هر جا که هستی
می آیم بسویت، می آیم.
۲۱ مارس ۲۰۰۹