Sep 162016
 

 

سر بر دیوارِ خاطره، های های گریستیم

از آنکه برگزیده بودیم از مقربان

از  خوشه های گندم

که بر دامن حریرش دست دراز می کردند

و جنبش تن اش با باد

که خدای گندمزار را بیتاب می کرد

تا با فُوتی بلند و دزدانه

بازباره

قابیل دیگری را جاودانه سازد

ما به انتظار نشسته ایم

حوای دیگری را

که نه پنهان  در زهدان، دشنه

تا رسوایی خدای را پرده دار باشد

و شمشیر پرچمش

دانه های گندم را تک تک در سرخ

رنگ بیآمیزد

حوای دامن آلوده را

نه

حوای دیگری را

که با کودکان سر افراشته اش

در گردشِ دره های بارور

چراغِ لبخند بیفروزند

خدای دیگری را

که هر فصل، فروتنانه

تاج خدایی و شاخه ی زیتون

به خدایی نو بسپارد

و خورشید دیگری را

تا از تابشِ رنگی نو

-نه چون طیف رنگین کمان-

بر گندمزار درکِ ما

دانه ای نو برویاند.

آتلانتا، بیست و دوم جولای ۲۰۱۶

 

 Posted by at 3:46 PM

 Leave a Reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

%d bloggers like this: