Apr 232024
سیاله ی سرگردان نگاهت در پی تلاقی مهر
اخطاری است
و حکایت ناگفته هایت
چون پیام مرغی مجهول
که تنها به گوش جفتش آشنا آید
بر حفره های دیوار سنگی، خانه ای می یابد
ورنه نی و نی زن بسوزاند!
.
.
همینجا در میان همین بزم
بایست
بگذار ردای فاخرشان بر دوش
بر تخت عاج
صدای محدودشان را به صد غربال
در بازار گلویشان بچرخانند
و چون ترا نردبانی نیابند
سر برگردانند و
به تدبیری پلک بر هم نهند.
.
.
سوگند به
خورشیدِ روزی جاودان
و ماه ی همیشه به چهارده
و رود بی انتهای و آسمان بیکران
و دریای بی تقاطع،
که به هر سوی که رود، نفس زنان به خود باز گردد
تنها دلاورانند
که با سرانگشتان مهر
زخم درماندگان بشویند.
.
.
آتلانتا، هفدهم ژانویه ۲۰۲۴