چشم بر من نه،
بر کجا بدوزی؟
آسمان تهی وُ بیش از این
زمین بارِ شرم نمی پذیرد!
موش با گورستان همخوابه می شود.
.
بخاطرِ سی سکه ی باطله
تا پاسبان وهم را هشدار دهی
بوسه که نه
بر روشنای ضمیر من نیش میزنی.*
.
سواره ای، لنگان
غبار راههای نارفته بر نمِ چشمه
بوی دشتهای سوخته می آید، روزگاری همه سبز
.
پایش لرزان، انکار
هذیان می سراید.
تو چشم بر خیابان
پاشنه ام را میخکوب شبستانِ
باد در گلو
بر بام می شوی و خزنده، پرواز می دهی
سرک، به هزار بیراه، می کشی
تا لاشه های گندیده جان دهی و
وهم را به جلوهی حکمت
سبز بر سرخ، قلم می کشی.
.
مردمکهایت ماندگارِ صفحه ی آخر
بر این عتیقِ کپک،
آخر، ورقی بزن!
….
آتلانتا، یازدهم ژوئن ۲۰۲۲
* یهودا، یکی از دوازده حواریون مسیح، که برای دریافت سی سکه به او خیانت کرد، بنا بر نقشهی قبلی، در میان جمعیت، پیشانی مسیح را بوسید تا گزمه های رومی او را بشناسند و دستگیر کنند. در نقاشی شام آخر نیز همه ی حواریان، به مسیح نگاه می کنند، اما یهودا بر سقف.