Jul 302012
 

کنارت به دور میز

مانده ام که با تو بنوشم یا نه

و به پرتگاهی فکر میکنم که بر لبه‌‌اش ایستاد‌ه‌ای

با چشمان نزدیک بین، غرق تردید

تا که نگاهت می کنم

به فرش خیره می‌شوی

بر فراز نقش و نگار خار بوته‌ها

یازده ستاره با حسرت

در کمین

تا ماه را در چاهی بیآویزند

و جامه‌ای را به خون بیآلایند

بوته‌ها سوخته، خشکسالی

من جاودان در یادها

تو مانده ای

پای بر خار

دست بر دست می‍سایی

جهان خالی

خیره بر فرش،

ماه در محاق

ده ستاره‌ی رنگ باخته در خواب

یکی ناپیدا

امشب

در پیوند آینه و پنجره

صد ماه به گرد میز

خدمتکاری چالاک

خوشه خوشه میوه از باغ می‌آرد

بر فرش،

بارانی از مهتاب

چشمِ آسمانی پر ستاره،

بر صندلی من

که ماهی تابان بر آن

کنار صندلی خالی تو.

آتلانتا، ۲۰۱۲/۶/۱

 Posted by at 8:46 PM