May 012016
 

 

اگر پرنده ای

بیا

با شور و شوق نغمه ای

دمی خزان باغ را

بسر ببر

اگر نسیم گلشنی

پنجره باز گذاشته ام

خوش آمدی

ماه ی اگر،

آینه کردم برکه را

به انتظار نشانده ام

داغ وطن اگر که دارد سینه ات

من وطنت، جان ودلم خانه ی تو

بیا به خانه  سر بزن

گوش بزنگ خبرم تا که اگر در سفری

ترا پی بهانه ای

دمی بسوی خود کشم

شبدر عشق می شوم، اگر سوارِ توسنی

نیلوفرم، پلی به خاک

اگر ترا به زورقی،

موسی من!

دست جنون به رود اشک فکنده است

بیا بیا

در تنگنای این پگاه

جانم به پوسته ی گریز

چون پسته ای

در خود فرو رفته است

بگذر به باغ پسته ها

تا پسته ها خندان شوند

چون تو نسیمی بیقرار، در گذری

ترانه ها به غلغله، خاطره ها  شعله ور

آه . . . .

نشین براین  نی ستان دلم.

آواز نی در شنود

از من و ما

درد

زبانه می کشد

وه چه نسیمی تندگذر

هر چه که بود، می برد .

من پای شور کوبم به هم

به هر کجای که تو  روی،

به هر مکانی من شوم

همسفریم

تو جاده ی ابریشمی

من عشق تجارت می کنم

همسفر حریص را

نوازشی، نشانه ای

به کان عشق رهانه کن.*

————————————————————————–

* واژه ی “رهانه” را جایی نیافتم، این لغت را من در اینجا به معنای “به رهایی روانه کردن” بکار گرفته ام. یک زبان قوی باید دارای واژه های کوتاه و ساده با مفهومهای ترکیبی باشد چنانچه اینگونه واژه ها در زبان انگلیسی فراوانند. زبان فارسیِ معاصر بسیار کم از اینچنین واژه ها دارد بخصوص که اگر لغات عربی را در زبان فارسی بکار نبریم. اینگونه واژه ها، سخن را موجز و رسا می کنند.

آتلانتا، فوریه ۲۰۱۶

 

 Posted by at 6:54 PM

 Leave a Reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

%d bloggers like this: