Jan 102018
 

<به جانباختگان شوریده ی جنبش دی ۹۶>

.

برکه های غله را به قحطی اقیانوس بخشیدیم

و لطافت سپیده را به غروبی

که آخرین بازتاب را

بر تکْ برگ بلندترین شاخه می سایید

چون صدفهای باز و بسته و پوکِ پند و خاطره و بند را شکستیم

ناله ای بگوش نرسید

و هرچند کف اقیانوس لیز و تاریک بود، سبکبار

در جهانِ آبها غوطه می خوردیم

با دستی، ماهیان مرده را از ژرفایی خاموش بر سطح می راندیم

و با دست دگر،

از برق مردمکهای ماهیان بیتاب،

فانوس دریا را برافروختیم

گویی که یافته بودیم

و چنان سر از پا نمی شناختیم

که هوای روییدن سبزه از سلولهایمان

دود شد

و کوزه گر با گِلِ کوزه یکی.

گوپ. . . گوپ . . .

تلاشی صخره های سخت،

صدای شکستن مرزهای دید و بود را شنیدیم

و با جان و دل

در سیاله ی بودن جاری شدیم.

آتلانتا، ژانویه ۲۰۱۸

 Leave a Reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

%d bloggers like this: