Feb 102013
 


می یابمت

پیش از اتفاق

هنوز در خُمِ شراب سرکه می جوشد

و هستی در اترغوطه ور است

هنگامیکه عجوزه ی هزار هزار ساله، خط کشی در دست

لبان آرمیده بر هم را

جدا می کند در دو صف

صفی را دو بال گسترده ی پرواز

دیگری را پایی لنگ، چوبی زیر بغل،

گاه چشمی کم سو

و من گامی در گریز،‌ پایی ایستا، خارج از صف، بی انضباط

ناشکیبا تا جهان را درنوردم

چنگم بر دامنت،

دلدادگی . . . .

پنجه نمی گشایم

پایی دوان، گداخته در سیاله ی خورشید

پایی لغزان، در کشمکشِ مردابی لزج

دو بال،

بهنگام پرواز زخم و دردناک.

بر فراز آسمان، فوریه ۲۰۱۳

 Posted by at 8:39 AM